آویناآوینا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 5 روز سن داره

آوینا؛ عشق مامان و بابا

آوینا در پنج ماهگی

سلام عشق کوچولوی من... توی این ماه (آبان ماه)، تو حسابی شیرین، شیطون و پردردسر شدی. از اول این ماه همش مریضی. تقریبا هفته ای یک یا دو بار دکتر بودیم.خیلی اذیت شدی و شدیم.   مریضی ات با سرفه های خشک شروع شد، بعد تبدیل به سرماخوردگی شد. و برای اولین بار آنتی بیوتیک خوردی. چندروز بعدش شبها توی خواب جیغ می زدی و بیدار می شدی. دیگه به راحتی نمی خوابیدی. من که خیلی استرس داشتم، روزها هر چی به غروب نزدیک تر می شد، ترس منم بیشتر می شد. از اینکه باز شب بشه وگریه ها و جیغ های تو شروع بشن.   تا اینکه یک روز صبح (در 28 آبان-5ماه و 23روزگی) که اومدم بهت فرنی بدم، یه جوانه ی ریز سفید روی لثه ات دیدم. آخی ... یه عالمه بوست کردم. ...
13 آذر 1392
1